گپی با استاد عابد آشتیانی پیشکسوت موسیقی
هنرمندیها : آقای جدیدالاسلام که به دلیل دهه ها فعالیت در عرصه عکاسی و مجموعه داری عکس و عکاسی، شهره عام و خاص می باشد، طلایه دار امر خیری شده است.
وی با توجه به ارتباط و دوستی اش با ارباب فضل و فرهنگ و هنر، مسیر جدیدی را فرا روی ما گشوده و قرار گذاشته ایم هر هفته به سراغ یکی دو تن از بزرگان این عرصه تاثیرگذار و تحول آفرین برویم.
اما از این رویکرد، دو هدف عمده را دنبال می کنیم؛ نخست، شناساندن چهره ها و سرمایه علی فرهنگی - هنری آذربایجان شرقی و تبریز بر بستر چشم انداز سیاست های فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی؛ دوم، زمینه سازی برای شناساندن چهره های جدید و جوان این حوزه به مخاطبان و افکار عمومی.
و باز یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که عکاسخانه آقای جدیدالاسلام که به نظر بنده، اطلاق عنوان موزه به آن بیشتر همخوانی دارد، به دلیل فضای خاص فرهنگی آن به خودی خود، انگیزه پرداختن به موضوعات فرهنگی- هنری را دوچندان می کند.
از همین رو بود که قرار دومین مصاحبه از این سلسله گفت و گوهای فرهنگی را در عکاسخانه جدیدالاسلام گذاشتیم.
میهمان این برنامه گفت و گو، استاد عابدآشتیانی بود که به گفته خودش در سال 1315 شمسی در محله تاریخی 'کوچه باغ' تبریز در یک خانواده مذهبی متولد شده است.
آقای عابدآشتیانی که حدود 60 سال نوازندگی تار ایرانی را در چنته فعالیت های هنری اش دارد، با موی سپید و ظاهر مرتب، در نخستین نگاه ما را جذب خود می کند.
وی موسیقی را در سال هایی آغاز کرده است که روی آوردن به این هنر از منظر اجتماعی و آموزشی (نبود کلاس های آموزشی نظام مند) بسیار دشوار بوده است.
استاد عابد آشتیانی در توصیف دشواری های آموزش موسیقی در آن دوره در حالی که به شدت متاثر است و بغض گلویش را فشرده است، به ذکر این خاطره بسنده می کند که 'مادرم یک گردنبند قدیمی داشت که آن را فروخت و پولش را به من داد تا بتوانم نخستین تارم را بخرم'.
وقتی از استاد می خواهم شمایی از نحوه ورودش به عالم موسیقی و ادامه این مسیر پرسنگلاخ را برایم بگوید، این گونه زبان به سخن باز می کند:
'اولین بار در کلاس مرحوم طریقی حضور یافتم. پس از مدتی استفاده از محضر وی که زحمات و نامه پرانی های ما در کنار بزرگان آن روز موسیقی تبریز همچون آقایان ابوالحسن اقبال آذر، محمدحسن عذاری، خاچاطوریان، آشوت بابایان و زاون برای افتتاح هنرستان موسیقی تبریز نتیجه داد، به عنوان هنرآموز در کلاس های هنرستان، دوره جدیدی را در کلاس های شبانه شروع کردم.
در هنرستان موسیقی تبریز در سال های 36-1335 شمسی من به مدت دوسال در خدمت مرحوم آقای عذاری آموزش دیدم.
پس از چند سالی که از هنرستان فارغ التحصیل و در همانجا مشغول فعالیت شدم، با ارکستر تلویزیون و رادیو نیز همکاری داشتم و در نهایت با جمعی از دوستان، آموزشگاه موسیقی فارابی را بنیان گذاشتیم که مدیریت را نیز به آقای مرحوم دکتر بهجت واگذار کردیم و حتی بعد از مرگ آن مرحوم نیز همه دوستان در نامه ای خواستار شدیم که آموزشگاه به نام فرزندش منتقل شود. تا حدود یک سال قبل نیز من خودم در همان اموزشگاه تدریس می کردم و از آن پس دیگر مشغول استراحت هستم.
بعد از پیروزی انقلااب اسلامی در دوره های آموزشی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی همکاری داشتم'.
بقیه این مصاحبه برای پرهیز از اطاله کلام و یکنواخت نشدن آن به شکل سوال و جواب می آید؛
-س: استاد از محل تولد و زندگی تان برای ما بگویید و اینکه در خانواده چند نفر بودید؟
-ج: من در سال 1316 شمسی محله تاریخی 'کوچه باغ 'تبریز به دنیا آمدم. چهار برادر و یک خواهر بودیم که اکنون غیر از خودم دو برادر دیگر در قید حیات هستند. خواهرمان نیز آخرین زن استاد ابوالحسن خان اقبال آذر بود. ابتدایی را در مدرسه صائب محله کوچه باغ خواندم و سپس در مدارس منوچهری و امیرخیزی تا پایان متوسطه درس خواندم. در رشته ورزشی والیبال مدال گرفته ام. رییس گروه هنری تمام کارخانه های تبریز بودم، بعد که کارخانه ماشین سازی مستقل شد، مسوولیت گروه هنری آنجا را که بسیار معظم و مجهز بود، عهده دار شدم.
-س: بعد از اخذ دیپلم چه کار کردید؟ مشخصا از چه سالی وارد عالم موسیقی شدید؟
-ج: بعد از پایان دوره دو ساله آموزش موسیقی در هنرستان موسیقی تبریز، هم در آنجا تدریس کردم و هم در ارکستر هنرستان حضور داشتم. داستان خریدن نخستین سازم جانسوز و جانگداز است؛ مرحوم مادرم گردنبندی داشت که آن را به من داد تا بفروشم و سازی تهیه کنم و 300 تومان برای خریدن ساز از مرحوم آقای عذاری دادم.
این داستان چه تاثیری در مسیر هنری شما گذاشت؟
-ج: تهیه ساز با این دشواری باعث شد که با جمعی از دوستان به فکر تهیه ساز بیافتیم. با توجه به اینکه اگر مکانیسم تهیه ساز درست نباشد، صدای آن مقبول نخواهد بود، بدیهی است که تهیه ساز، کار دشواری بود. از سوی دیگر با توجه به تجربه تلخ خودم، می خواستیم ساز ارزان قیمت درست کنیم که علاقه مندان از عهده خریدش برآیند. تا یاد نرفته باید تاکید کنم که آقایان حامد و دیرند با من در این مسیر بودند. آقای دیرند هنوز نیز در شهر ارومیه ساز می سازد. آن زمان ساز گران بود و ما 25 عدد ساز ساختیم که مخاطب مان نیز اقشار فقیر جامعه بودند و هر کدام از سازها را نیز 15 یا 16 تومان فروختیم.
این اتفاق در اوایل دهه 1350 اتفاق افتاد و هنوز نیز یکی از آن سازها را خودم دارم. سازهایی که ما ساختیم، درست است که اندازه شان اندکی کوچک بود، اما اصولی ساخته شده بودند. سازهایی که به شکل نجاری درست می شوند، مثل هیزم می مانند و ارزش هنری شان بسیار پایین است.
- س: از اساتید شاخص دوره هنرستان موسیقی تبریز نام ببرید.
- -ج: مرحوم آقای عذاری از تاثیرگذارترین اساتید در زندگی هنری و موسیقیایی من بودند. مرحوم آقای عذاری نت می دانست و چون من هیچ علاقه ای به یادگیری موسیقی بدون نت نداشتم، پیش ایشان رفتم و در کلاس هایشان شرکت کردم. بعدا مدتی در خدمت آقای اردوبادی بودم، ولی نتوانستم از او نت یاد بگیرم، اما از آقای فخیم فارابی در زمینه آموزش موسیقی با نت خیلی فرا گرفتم و تاثیر بسزایی داشت. مرحوم آقای فخیم فارابی از نظر نت نویسی و نت دانستن در شهر تبریز آن موقع نمونه بود.
- س: از هم دوره ای های شاخص آن زمان چند نفر را نام ببرید؟
- ج: در حوزه تار ایرانی شخص خاصی را به خاطر ندارم، ولی آقایان حامد یزدانی و دکتر بهجت در سنتور بسیار توانمند بودند.
- س: در ان زمان در هنرستان موسیقی موسیقی محلی(آذری) نیز تدریس می شد؟
- ج: به خاطر نمی آورم.
- س: آغاز همکاری تان با رادیو تبریز چگونه بود؟
- ج: مرا برای همکاری با ارکستر محلی به رادیو دعوت کردند. یکی دو جلسه که رفتم، دیدم نمی توانم با آنها کار کنم، چون اعضای ارکستر رادیو ازبر (سماعی) می نواختند. آن زمان آقای بیگجه خانی(استاد غلامحسین) و برادرش عدبال نیز در ارکستر رادیو بودند. سپس آقای دکتر صفوت به تبریز آمد و گروهی را برای آزمون و آزمایش دعوت کردند که من نیز به همراه آقایان دکتر بهجت، حامد یزدانی فر و اخوان جز قبول شدگان بودم و بعدها آقایان افشار و رنجبر نیز به ما ملحق شدند.
- س: بعد از پیرزوی انقلاب اسلامی چه شد؟ از شاگردان شاخص تان بگویید؟
- ج: با توجه به شرایط خاص آن زمان که کشور درگیر جنگ و این مسایل بود، من با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی ادامه همکاری داشتم و در کلاس های موسیقی آنجا تدریس می کردم. البته همان گونه که گفتم تدریس در آموزشگاه موسیقی فارابی تبریز نیز تا یکسال قبل ادامه داشت. در این مدت حدود 200 شاگرد تربیت کرده ام که آقایان داوری و کبیری و صغیری از جمله برخی از شاخص ترین آنها هستند. البته آقای بابک کامکار نیز از شاگردان بسیار موفق بنده است که در زمان حاضر خودش در کشور هلند گروه ارکستر دارد و ان را داره می کند.
- س: با توجه به ارتباط فامیلی تان با آقای اقبال آذر از وی بریمان بگویید؟
- ج: مرحوم اقبال آذر به خانواده ما زیاد رفت و آمد می کرد، چون داماد ما بود. میانه اقبال آذر با مرحوم پدرم بسیار خوب بود و در حضور پدرم می خواند. میرزا طاهر خوشنویس نیز همیشه با اقبال آذر به خانه ما می آمد. من نیز به خانه مرحوم اقبال آذر زیاد رفت و آمد می کردم و آن مروحم خیلی مرا دوست داشت و تشویق ام می کرد.
- س: ماندگارترین خاطره تان از این همه سال فعالیت در عرصه موسیقی کدام است؟
- ج: دو بار برای اجرای برنامه به آسایشگاه جذامیان 'باباغی' تبریز رفتیم که از دیدن آن فضا بسیار متاثر شدم، به گونه ای که یک وقتی متوجه شدم پوست تارم خیس شده است و من این خاطره را هرگز فراموش نمی کنم.
- س: شما طبق روال رایج آن زمان به عروسی ها هم می رفتید؟
- ج: من فقط یک بار به اصرار دوستان در یک مجلس عروسی حاضر شدم. وقتی که مجلس شروع شد، مادر داماد به ترکی خطاب به اطرافیان گفت که 'آی بالا! بس بو سازاندیا پول یغمیاجاخسیز' (آهای مردم! کسی نمی خواد برای این هنرمند پول جمع کنه) و این برایم بسیار گران آمد و تاثیر منفی داشت. پس از آن دیگر پا در چنین مجالسی نگذاشتم. البته پنهان نمی کنم که گذران معیشت نیازمند پول و کسب درآمد است.
- س: از اینکه وقت تان را در اختیار ما گذاشتید، بسیار متشکرم.
- ج: من هم از شما بسیار ممنونم.
ایرنا